حسينعلى منتظرى مرد!

حسينعلى منتظرى روز شنبه ٢٨ آذر در سن ٨٧ سالگى درگذشت. با مرگ منتظری کل جنبش اسلام سیاسی و دستگاه مافیای آخوندی اسلام یکی از چهره های اصلی خود را از دست داد.

در يک شرايط "متعارف" با مرگ منتظرى مانند مرگ بسيارى ديگر از آخوندها، بعنوان یک واقعه عادی برخورد میشد. اما در متن اوضاع متحول سیاسی کنونی، خیزش مردم علیه رژیم اسلامی و تشدید جدال دو جناح رژیم، مرگ منتظری ابعادی سیاسی بخود میگیرد. از یک سو، کمپ موسوى و آخوندهاى مغضوب خواهند کوشید از مرگ منتظرى بنفع پیشروی سیاسی خود هم در مقابل جناح حاکم و هم در مقابل مردم سرنگونی طلب بهره جویند. از سوی دیگر، مردم سرنگونی طلب که از هر فرصتی برای ابراز نفرت و انزجار خود نسبت به رژیم و اعتراض علیه آن استفاده میکنند، مرگ منتظری را نیز تبدیل به اعتراض علیه رژیم خواهند کرد.

نفس اينکه سردمداران جناح مغضوب ٣٠ آذر را "عزاى عمومى" خوانده اند و میکوشند منتظرى را بعنوان یک آخوند "حقوق بشری" به مردم بفروشند٬ گوياى نیت و هدف سياسى آنهاست. اصلاح طلبان حکومتی و کل جریان ملی – اسلامی دنبالچه آنها مذبوحانه میکوشند رژیم اسلامی و اسلام را از حمله و تعرض مردم محفوظ دارند. به هر دری میزنند و به هر حیله ای متوسل میشوند. آخرین "شاهکار" تاکتیکی شان تلاش برای اعتبار بخشیدن به حجاب اسلامی است. سعی میکنند که حجاب را از زیر ضرب زنان بدر آورند و ضدیت آنها را با حجاب اسلامی به "حجاب اجباری" کانالیزه کنند. اکنون نیز میخواهند در فضای پس از مرگ منتظری، الگوى "اسلام و تشيع و حکومت امام زمانى" منتظرى را به مردم حقنه کنند. اینها در پی سراب ایجاد یک جمهوری اسلامی نوع دوم هستند، رژیمی که در آن آخوندی چون منتظرى جاى خامنه اى بنشيند و موسوى یا خاتمى بجای احمدى نژاد. جنبش ملی – اسلامی دارد از منتظری یک "قهرمان عدالت" میسازد. منتظرى ممکن است برای جناحى از رژيم و روشنفکران شرق زده ايران "آخوند قهرمان" باشد، اما براى مردم ضد دين و ضد جمهورى اسلامى يک آخوند و موضوع جوک کوچه و بازار بوده و هست.

گفته میشود منتظرى با سایر سردمداران رژیم اسلامی فرق میکند؛ کسی است که "حقیقت را فراتر از مقام، قدرت و مصلحتها دید." میگویند او به "گسترش سرکوب" اعتراض کرد و از این رو مدال قهرمانی به او اعطاء میکنند. الحق که معیارهای حق و حقیقت، عدالت و قهرمانی نزد این ملی – اسلامی های شرق زده تا چه حد نازل است. منتظری از بنیانگذاران رژیم اسلامی، "قائم مقام رهبری،" از معماران و طراحان حکومت اسلامی و ولایت فقیه و رئیس مجلس خبرگان این نظام بوده است. او نقش بسیار مهمی در استقرار این نظام جنایتکار، سرکوبگر و ضد زن داشته است. او تا تابستان ۱۳۶۷ در راس این نظام و کنار خمینی کلیه سرکوب ها، جنایات و کشتار این رژیم را مورد تائید قرار داد، از جمله تعرض به زنان، کارگران بیکار، مردم ترکمن صحرا، لشکرکشی به کردستان و قتل عام مردم و دادگاه های صحرایی در کردستان، سرکوب وحشیانه، شکنجه، تجاوز و اعدام هزاران نفر در زندان های مخوف اسلامی از خرداد ۶۰ تا تابستان ۶۷، همه با تائید منتظری روبرو شد. منتظری در تابستان ۶۷ به "زیاده روی ها" در قتل عام زندانيان سياسى اعتراض کرد. این پرونده این "قهرمان حقوق بشری" ملی – اسلامی ها است.

هدف و تلاش اصلی منتظرى دفاع از اسلام، تشيع و نظام بود. او ميخواست "روحانيت" بعنوان "مراجع تقليد و رهبران معنوى مردم" سهم و نفوذشان محفوظ باشد. جوهر اين جدال قديمى برسر دامنه لفت و ليس هر جناح است.  مساله اینجاست که کل دستگاه مافیای آخوندی و جناح مغضوب میدانند که مردم تا چه حد از آخوند و دستگاه مذهب منفورند و لذا میکوشند برای آخوندها آبرو بخرند و به آنها "معنویت و مرجعیت" ببخشند. منتظری ابزاری برای تحقق این امر نیز هست. هزار تلاش صورت ميگيرد تا مردم را شکست دهند و به سازش بکشانند. فلسفه سياست حفظ جمهورى اسلامى به سازش کشاندن و اسير کردن تحرک سياسى مردم در چهارچوبهاى حکومتى است.

مرگ منتظرى براى مردم سرنگونى طلب وسيله اى شد که بار ديگر شعار و فریاد سرنگونى سر دهند. درد مردم تعويض خامنه اى ها با منتظرى ها و يا احمدى نژادها با موسوى ها نيست. درد مردم ايران خود جمهورى اسلامى، اسلام، گله آخوند مفتخور، دستگاه مذهبى، سيستم آپارتايد جنسی و ارگانهاى رنگارنگ سرکوب این نظام است. مردم ايران بدرست شکافهاى حکومتى را می بينند و از هر فرصتی براى پيشروى مبارزه آزاديخواهانه سود ميجويند. به اين مردم و اين نسل نميتوان خمينى و منتظرى را بجاى خامنه اى و مصباح يزدى فروخت٬ نميتوان حجاب را بعنوان "لباس زنانه" فروخت٬ نميتوان سپاه و بسيج و ارگانهاى سرکوب و مافوق مردم را منهاى تعدادى فرمانده نگهداشت وبعنوان "برادر" جا زد. مردم نه خامنه اى ميخواهند و نه منتظرى. مردم حکومت مذهبى نميخواهند. آپارتايد جنسى نميخواهند، حجاب نميخواهند، فقر و فلاکت نميخواهند، مردمى که شعار "بزودى سرنگون" ميدهند٬ به جمهورى اسلامى با لايه ديگرى از آخوندها و شرکاى قتل و جنايت رضايت نميدهند.

جمهورى اسلامى٬ حکومت تروريستها٬ حکومت ضد زن٬ حکومت سرمايه داران گانگستر و آدمکش٬ بايد برود. جمهورى اسلامى را سرنگون خواهیم کرد.

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
٣٠ آذر ١٣٨٨ – ٢١ دسامبر ٢٠٠٩